هزینههای تبلیغات سر به فلک کشیده، مصرفکنندگان نسبت به بازاریابی سنتی بیتفاوت شدهاند و مرگ کوکیها (Cookie pocalypse) قوانین بازی را برای همیشه تغییر داده است. در این میان، برندها برای بقا به یک سنگر نیاز دارند و آن سنگر چیزی نیست جز، دادههای دست اول (First-Party Data).
شما عمدتاً در مورد مدلهای کسبوکار B2B و B2C شنیدهاید. اما مدل سومی نیز وجود دارد؛ D2C، یا مستقیم به مصرفکننده (Direct-to-Consumer). در سال ۲۰۲۵، موفقیت در مدل بازاریابی D2C بیش از هر زمان دیگری به یک استراتژی هوشمند گره خورده است. با فشار روزافزون برای ایجاد ارتباطات اصیل و مالکیت دادههای مشتری، برندها در حال درک این موضوع هستند که واسطهها دیگر مزیت محسوب نمیشوند، بلکه یک مانع هستند.
در این مطلب از آژانس دیجیتال مارکتینگ راتین، ما به عمق استراتژیهای بازاریابی D2C نفوذ میکنیم و از چیستی آن گرفته تا چگونگی ساختن یک امپراتوری بر پایه این مدل را بررسی میکنیم.
بازاریابی D2C دقیقاً چیست؟ (فراتر از حذف واسطه)
در سادهترین تعریف، D2C مدل کسبوکاری است که در آن یک تولیدکننده یا برند، محصولات خود را مستقیماً از طریق کانالهای اختصاصی خود (معمولاً یک وبسایت تجارت الکترونیک) به مصرفکننده نهایی میفروشد و خردهفروشان، عمدهفروشان و سایر توزیعکنندگان را دور میزند.
به همین ترتیب، بازاریابی D2C، مجموعۀ تمام فعالیتهایی است که یک برند برای جذب، تعامل و حفظ این مصرفکنندگان به کار میگیرد.
تفاوتهای کلیدی D2C در برابر B2C و B2B
در حالی که استراتژیهای D2C شباهتهایی با B2C دارد (چون در هر دو حالت، مخاطب نهایی مصرفکننده است)، تفاوتهای ظریفی در اجرا و مالکیت آن وجود دارد که عبارتاند از:
- B2B (کسبوکار به کسبوکار): در این شیوۀ بازاریابی، تمرکز بر روابط بلندمدت، منطق و بازگشت سرمایه برای یک کسبوکار دیگر است و چرخۀ فروش در آن طولانی است.
- B2C (کسبوکار به مصرفکننده): در بازاریابی B2C تمرکز بر برندسازی، احساسات و فروش از طریق کانالهای مختلف hsj. در این مدل، یک برند (مانند نانآوران) ممکن است محصولات خود را از طریق یک خردهفروش (مانند دیجیاستایل) به شما بفروشد. در اینجا، دیجیاستایل مالک دادههای خرید و ارتباط با شماست.
- D2C (مستقیم به مصرفکننده): در این روش تمرکز بر تجربۀ کامل مشتری است. برند (مانند نانآوران) محصول را مستقیماً از طریق سایتش به شما میفروشد. در اینجا، نانآوران مالک تمام دادهها، از اولین کلیک تا خدمات پس از فروش است. این اساس بازاریابی D2C است.
D2C در برابر غولهای مارکتپِلیس
بسیاری از برندها میپرسند: «چرا وقتی میتوانم در اسنپ یا دیجیکالا بفروشم، باید دردسرهای یک وبسایت D2C را به جان بخرم؟». پاسخ در یک کلمه نهفته است: کنترل. برای اینکه با مفهوم کنترل بهتر آشنا شوید، به موارد زیر توجه کنید:
- فروش در مارکتپلیس: در این روش فروش، شما به ترافیک عظیم و زیرساخت لجستیکی بینظیر آنها دسترسی دارید، اما فروش به این شکل مانند یک شمشیر دولبه است؛ یعنی شما در زمین دیجیکالا یا اسنپ بازی میکنید. مشتری، مشتری یکی از این دو سایت است، نه مشتری شما. شما به دادههای مشتری دسترسی محدودی دارید و این کار، بازاریابی D2C واقعی را غیرممکن میسازد.
- فروش D2C: در فروش با اتکا به این روش، شما مسئول همهچیز هستید؛ از جذب ترافیک گرفته، تا ساخت پلتفرم، لجستیک و خدمات مشتری. درست است که این کار سختتر است، اما شما مالک همهچیز هستید. به بیان سادهتر، شما مجموعهای از دادههای دست اول خود را میسازید و میتوانید یک رابطۀ مستقیم و بلندمدت بسازید.
جالب است بدانید که برندهای هوشمند امروزی، اغلب از یک مدل ترکیبی استفاده میکنند. یعنی از مارکتپلیسها برای کشف شدن (Discovery) و از سایت D2C خود برای ایجاد وفاداری (Loyalty) بهره میبرند.
5 مزیت استفاده از بازاریابی D2C


بازاریابی به روش D2C چالشبرانگیز است، اما مزایای آن آنقدر چشمگیر است که چالشهای آن را توجیه میکند. این مزایا عبارتاند از:
۱) کنترل مطلق بر برند و تجربۀ مشتری
در مدل D2C، هیچ خردهفروشیای وجود ندارد که پیام برند شما را تحریف کند. از طراحی سایت گرفته تا بستهبندی و لحن صدای پشتیبانی مشتری، همهچیز ۱۰۰٪ تحت کنترل شماست. این موضوع به شما امکان میدهد داستانی منسجم بسازید که منجر به ایجاد وفاداری میشود.
۲) دسترسی به دادههای ارزشمند مشتری
این بزرگترین مزیت رقابتی در بازاریابی D2C و دنیای پسا-کوکی است. با فروش مستقیم، شما به بینشهای دست اول در مورد رفتار مشتری دسترسی دارید. پاسخِ سؤالاتی مانند: «چه کسی میخرد؟» یا «از کجا میآید؟» دادهها ناب بازاریابی هستند که به شما امکان میدهند محصولات بهتری توسعه دهید و بازاریابی خود را شخصیسازی کنید.
۳) حاشیۀ سود بالاتر و پتانسیل رشد
حذف واسطهها به معنای حذف سهم آنها از فروش است. حتی پس از در نظر گرفتن هزینههای بازاریابی و لجستیک که اکنون بر عهدۀ شماست، حاشیۀ سود خالص در مدل D2C معمولاً به طور قابل توجهی بالاتر است.
۴) چابکی و سرعت ورود به بازار
در مدل سنتی، معرفی یک محصول جدید نیازمند ماهها مذاکره است، اما در D2C، شما میتوانید یک محصول جدید را ظرف چند هفته آزمایش کنید، بازخورد مستقیم بگیرید و به سرعت آن را تکرار (Iterate) یا مقیاسبندی (Scale) کنید.
۵) ساخت جامعه و ارتباط عمیق
برندهای D2C موفق، فقط کالا نمیفروشند؛ بلکه یک «قبیله» میسازند. این جامعه به حامیان برند شما تبدیل میشوند و به محرکی برای بازاریابی دهانبهدهان شما تبدیل میشوند.
واقعیتهای بازار و چالشهای بازاریابی D2C
فروش مستقیم کالا به مصرفکنندگان ایدۀ جدیدی نیست، اما از زمان همهگیری کووید-۱۹ رشد انفجاریای را تجربه کرده است.
بر اساس گزارش گروه IMARC در سال ۲۰۲۴، بازار جهانی D2C در سال ۲۰۲۳ به ۱۷۵.۲ میلیارد دلار رسید و پیشبینی میشود تا سال ۲۰۳۲ با نرخ رشد مرکب سالانۀ خیرهکننده ۲۷.۱ درصد، به ۱.۵۹ تریلیون دلار افزایش یابد.

این پویاییِ رشد قوی در رفتار مصرفکننده نیز منعکس شده است. نظرسنجی PwC در سال ۲۰۲۳ نشان داد که ۶۳ درصد از مصرفکنندگان جهانی مستقیماً از وبسایت یک برند خرید کردهاند.
با همۀ اینها، مسیر D2C با گل و بلبل فرش نشده است. چالشهای واقعی بازاریابی D2C عمیق هستند که در ادامه به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
- هزینههای سرسامآور جذب مشتری (CAC): این بزرگترین چالش بازاریابی D2C مدرن است. با مرگ کوکیها و رقابت شدید، برندها دیگر نمیتوانند صرفاً با «آربیتراژ تبلیغاتی» رشد کنند. آنها باید روی حفظ مشتری (Retention) و ارزش طول عمر مشتری (LTV) تمرکز کنند.
- کابوس لجستیک و انبارداری: وقتی خودتان مستقیم میفروشید، مسئولیت کامل انبارداری، بستهبندی، ارسال به موقع و مدیریت مرجوعیها (Returns) با شما خواهد بود.
- بار سنگین خدمات مشتری: هر سؤال، شکایت یا بازخورد مستقیماً به سمت شما میآید. ارائۀ خدمات مشتری در مقیاس بزرگ، نیازمند سرمایهگذاری در تیم و تکنولوژی است.
- رقابت با برندهای قدیمی: برندهای جاافتادهای مانند نایکی یا لورآل، با بودجههای کلان وارد بازی D2C شدهاند و عرصه را برای برندهای نوپای دیجیتال تنگتر کردهاند.
۸ استراتژی برنده بازاریابی D2C برای سال 2026

![]()
اگرچه استراتژیهای بازاریابی D2C شبیه به B2C است، اما تمرکز در D2C بر کارایی، دادهمحوری و ساختن LTV است. در اینجا ۸ استراتژی حیاتی آورده شده است:
۱) سئو؛ پرچمدار ترافیک ارگانیک
سئو احتمالاً پایدارترین و سودآورترین کانال بلندمدت برای بازاریابی D2C است. تحقیقات نشان میدهد که ۲۸٪ از مصرفکنندگان پس از جستوجوی آنلاین، مستقیماً از تولیدکننده خرید کردهاند. برای اینکه بتوانید سئو را به درستی در استراتژی بازاریابی D2C خود اجرا کنید، به این موارد توجه کنید:
- تحقیق کلمات کلیدی: فراتر از کلمات کلیدی محصول، بر «کلمات کلیدی مبتنی بر مشکل» (Problem-based keywords) تمرکز کنید. و البته، تسلط کامل بر کلمات کلیدی برند (Branded Keywords) نیز امری حیاتی است.
- تحلیل رقبا: رقبای شما فقط سایر تولیدکنندگان نیستند؛ آنها شامل تمام خردهفروشان، مارکتپلیسها و وبلاگنویسان میشوند.
- سئو فنی: برای یک سایت D2C، سرعت سایت همهچیز است. پیادهسازی صحیح «اسکیما» برای محصولات و نظرات حیاتی است.
- بازاریابی محتوایی: این شیوۀ بازاریابی فراتر از تولید محتوا برای بلاگ است. راهنماهای خرید تعاملی، ویدئوهای آموزشی و محتوای تولید شده توسط کاربر (UGC) همگی به استراتژی سئوی بازاریابی D2C شما کمک میکنند.
- لینکسازی: به عنوان یک تولیدکننده، مهمترین مزیتتان، «اصالت» است. از آتجایی که شما منبع اصلی هستید، با نشریات صنعتی و رسانهها برای پوشش دادن نوآوریهای خود همکاری کنید.
۲) بازاریابی دهانبهدهان
هیچ تبلیغی قویتر از توصیۀ یک دوست نیست. ۸۸٪ از مصرفکنندگان به توصیههای دوستان و خانواده اعتماد دارند. برای اینکه بتوانید به بهترین شکل این استراتژی را در بازاریابی D2C اجرا کنید، این موارد را مورد توجه قرار دهید:
- فراتر از «محصول عالی»: داشتن یک محصول عالی، پیشنیاز اصلی است. اما این کافی نیست. مشتریان شما زندگی پرمشغلهای دارند؛ حتی اگر محصول شما را دوست داشته باشند، فراموش میکنند آن را توصیه کنند. بنابراین نقش شما این است که این فرایند را به یک «سیستم» فعال بازاریابی تبدیل کنید.
- طراحی برنامههای ارجاعی: این کار باید به شکلی هوشمندانه و با انگیزۀ دوطرفه انجام شود. مدل «۱۰٪ تخفیف به شما، ۱۰٪ تخفیف به دوستتان» بسیار مؤثر است. چرا؟ چون فرد توصیهکننده احساس خودخواهی نمیکند (او به دوستش هم هدیهای میدهد) و مشتری جدید نیز با یک تخفیف، استقبال گرمی را تجربه میکند. نکتۀ کلیدی این است که فرایند اشتراکگذاری (چه با لینک و چه با کد تخفیف) باید به شکل ساده و در دسترس باشد.
- خلق لحظات «قابل اشتراکگذاری»: این بخش، هنر بازاریابی D2C است. شما باید تجربۀ پس از خرید را به عنوان یک کانال بازاریابی مستقل طراحی کنید. معروفترین مثال، تجربۀ جعبهگشایی (Unboxing Experience) است. بستهبندی زیبا، یک یادداشت شخصیسازی شده (حتی اگر چاپی باشد)، یک هدیه رایگان کوچک یا نحوۀ چیدمان محصول در جعبه، همگی میتوانند آنقدر لذتبخش باشند که مشتری احساس کند باید آن را در استوری اینستاگرام یا تیکتاک خود به اشتراک بگذارد. این لحظه، دقیقاً همانجایی است که مشتری شما به یک مبلغ برند رایگان تبدیل میشود.
۳) اینفلوئنسر مارکتینگ
اینفلوئنسرها، بازاریابی دهانبهدهان را مقیاسپذیر میکنند. اما توجه به موارد زیر در اجرای اینفلوئنسر مارکتینگ از اهمیت زیادی برخوردار است:
- میکرو در برابر مگا: برای برندهای D2C، همکاری با چندین میکرو-اینفلوئنسر (۵ تا ۵۰ هزار دنبالکننده) که مخاطبان بسیار خاصی دارند، اغلب بازدهی بسیار بالاتری نسبت به یک مگا-اینفلوئنسر گرانقیمت دارد.
- اصالت: به جای دادن سناریو به اینفلوئنسر، به او اجازه دهید محصول را واقعاً تجربه کند و داستان خود را تعریف کند.
- اندازهگیری نرخ بازگشت سرمایه: به معیارهایی مانند نرخ تعامل و افزایش آگاهی از برند پس از اجرای تبلیغات توسط اینفلوئنسر مورد نظر توجه کنید.
۴) بهینهسازی نرخ تبدیل
جذب ترافیک هزینهبر است و تبدیل کردن ترافیک موجود، به مخاطب و در نهایت مشتری، اقدامی هوشمندانه است. CRO فرایند یافتن و رفع اصطکاکهای موجود در مسیر خرید است. برای اینکه بتوانید به بهترین شکل ممکن بهینهسازی نرخ تبدیل را انجام دهید باید اقدامات زیر را انجام دهید:
- غربالگری صفحۀ محصول: آیا تصاویر واضح و ویدئویی از محصول دارید؟ آیا دکمۀ افزودن به سبد خرید (CTA) واضح است؟
- اثبات اجتماعی: نظرات مشتریان، امتیازدهی ستارهای و نمایش تعداد خریداران، همگی عدم قطعیت خریدار را کاهش میدهند.
- بهینهسازی فرایند پرداخت: این قسمت«درۀ مرگ» بسیاری از فروشگاههاست. آیا اجازۀ «خرید به عنوان مهمان» (Guest Checkout) به خریداران میدهید؟ آیا گزینههای پرداخت متنوع ارائه میدهید؟
۵) بازاریابی ایمیلی
ایمیل مارکتینگ، کانالی است که شما «مالک» آن هستید و برخلاف شبکههای اجتماعی، هیچ الگوریتمی بین شما و مخاطبتان قرار نمیگیرد. برای ارسال ایمیلهای تأثیرگذار در بازاریابی D2C به موارد زیر دقت کنید:
- دنبالۀ خوشامدگویی: به جای یک ایمیل، یک دنبالۀ ۳ تا ۵ روزه بفرستید. مانند: داستان برند، بهترین محصولات، اثبات اجتماعی و یک پیشنهاد کوچک.
- اتوماسیونهای پیشرفته: فراتر از بازیابی سبد خرید رها شده، به «بازیابی مرور رها شده» و کمپینهای بازگرداندن مشتری (Win-back) فکر کنید.
- بخشبندی هوشمند: همۀ مشتریان شما یکسان نیستند. آنها را بر اساس رفتار خرید (RFM) و علایق بخشبندی کنید.
۶) تبلیغات پولی
همانطور که میدانید روشهای سئو زمانبر هستند. برای رشد سریع، شما به تبلیغات پولی نیاز دارید. تبلیغاتی مانند:
- تبلیغات متا (فیسبوک و اینستاگرام): این نوع از تبلیغات برای کشف و هدفگیری مجدد بازدیدکنندگان سایت فوقالعاده است.
- تبلیغات جستوجوی گوگل و شاپینگ: تبلیغات جستوجوی گوگل و شاپینگ برای جذب کاربرانی که قصد خریدشان بالا است (High Intent) و دقیقاً محصول شما را جستوجو میکنند، بسیار مناسب است.
به یاد داشته باشید کلید موفقیت در تبلیغات پولی، خلاقیت و ارزش طول عمر مشتری بالا است.
۷) ساخت جامعه
مخاطب کسی است که به شما گوش میدهد و جامعه جایی است که اعضا (تعداد زیادی از مخاطبان) با یکدیگر و با شما صحبت میکنند. برای ساخت جامعه باد به دو پارامتر پلتفرم و هدف دقت کنید.
- پلتفرم: پلتفرم میتواند یک گروه خصوصی فیسبوک، یک سرور دیسکورد یا یک انجمن در وبسایت شما باشد.
- هدف: هدف نهایی ایجاد فضایی برای طرفداران پر و پا قرص شما تا تجربیات خود را به اشتراک بگذارند. این جامعه باید به منبع بازخورد محصول و وفاداری تبدیل شود.
۸) استراتژی همهکاناله
موفقترین برندهای D2C فقط دیجیتالی نیستند. آنها به دنیای فیزیکی قدم گذاشتهاند. یعنی:
- از آنلاین به آفلاین: این مورد شامل افتتاح فروشگاههای فیزیکی، راهاندازی پاپآپ شاپ (Pop-up Shops) یا همکاری با خردهفروشان منتخب میشود.
- فروشگاه به عنوان تجربه: فروشگاه فیزیکی D2C محلی برای «فروش» کالا نیست، بلکه محلی برای «تجربۀ» برند است.
۳ مطالعۀ موردی موفق در بازاریابی D2C
پابلو پیکاسو زمانی گفت: «هنرمندان خوب کپی میکنند، هنرمندان بزرگ میدزدند.» (البته ما میگوییم «الهام میگیرند»). از همین رو، در ادامۀ این مطلب بیایید چند نمونۀ الهامبخش در بازاریابی D2C را با هم بررسی کنیم.
۱) عینک واربی پارکر (Warby Parker)
این برند، عنوان «پدرخواندۀ» انقلاب D2C را با خود به یدک میکشد. آنها بازاری را که تحت سلطۀ چند غول انحصارگر بود، با یک ایدۀ ساده شکستند: عینک شیک و مقرونبهصرفه به صورت آنلاین.
- نوآوری کلیدی (حل مشکل اساسی): بزرگترین مانع خرید آنلاین عینک، «ترس از عدم تناسب» بود. واربی پارکر این مشکل را نه با یک ابزار، بلکه با یک مدل کسبوکار کامل حل کرد: برنامۀ ۵ قاب را انتخاب کنید، ما رایگان میفرستیم، در خانه امتحان کنید و هر کدام را دوست داشتید نگه دارید. این استراتژی یک «حذف کامل ریسک» برای مشتری بود و بازی را تغییر داد. ابزار «Virtual Try-On» (امتحان مجازی با AR) نیز این تجربه را تکمیل کرد.
- استراتژی برنده (فراتر از آنلاین): آنها به سرعت فهمیدند که D2C به معنای فقط آنلاین بودن نیست. واربی پارکر شروع به افتتاح فروشگاههای فیزیکی کرد. اما این فروشگاهها، مراکز «تجربه برند» بودند؛ جایی برای معاینۀ چشم، لمس کردن قابها و دریافت حس کامل برند. این حرکت هوشمندانه (Omnichannel)، اعتماد ایجاد کرد و به کانال بازاریابی فیزیکی آنها تبدیل شد.
- درسی که میآموزیم: بازاریابی D2C موفق، یعنی شناسایی بزرگترین مانع خرید مشتری و حل آن به خلاقانهترین شکل ممکن، حتی اگر به معنای ترکیب دنیای آنلاین و آفلاین باشد.
۲) زیبایی و مراقبت از پوست ترینی لاندن (Trinny London)
این برند بریتانیایی، نمونهای درخشان از قدرت «برندسازی مبتنی بر بنیانگذار» و «شخصیسازی» در بازار فوقالعاده اشباعشدۀ لوازم آرایشی است.
- نوآوری کلیدی: مشکل اصلی خرید آنلاین لوازم آرایش، انتخاب رنگ اشتباه است. ابزار هوشمند «Match2Me» این برند، بر اساس رنگ پوست، مو و چشم شما، نه تنها یک محصول، بلکه یک پالت کامل از محصولات متناسب با شما را پیشنهاد میدهد. این ابزار، عدم قطعیت خرید را به یک تجربۀ کشف محصول لذتبخش تبدیل کرد و حس یک مشاورۀ خصوصی را به مشتری داد.
- استراتژی برنده: ترینی وودال (بنیانگذار)، که خود یک چهرۀ رسانهای شناختهشده بود، از اعتبار و اصالت خود به عنوان اهرم اصلی بازاریابی استفاده کرد. او به جای تبلیغات سنتی، با آموزشهای صادقانه، ویدئوهای «قبل و بعد» واقعی و ایجاد یک جامعۀ آنلاین به نام «Trinny Tribe»، یک جنبش ساخت. مشتریان احساس نمیکردند که از یک برند خرید میکنند، بلکه احساس میکردند از یک دوست قابل اعتماد مشاوره میگیرند.
- درسی که میآموزیم: در بازاریابی D2C، داده و شخصیسازی (Match2Me) میتواند قویترین ابزار فروش شما باشد. و زمانی که این ابزار با یک صدای انسانی اصیل و قابل اعتماد (بنیانگذار) ترکیب شود، نتیجۀ آن وفاداری بینظیر است.
۳) خواربار آنلاین میسفیتس مارکت (Misfits Market)
این شرکت با یک ایدۀ ساده اما قدرتمند فروش محصولات کشاورزی «ناقص» یا مازاد مستقیماً به مصرفکنندگان با قیمت تخفیفخورده، شروع کرد.
- نوآوری کلیدی: نبوغ میسفیتس مارکت در این بود که یک مشکل زنجیرۀ تأمین (ضایعات مواد غذایی) را به یک مأموریت قدرتمند برند تبدیل کرد. آنها «پایداری» (Sustainability) و «مقرونبهصرفه بودن» را به هم گره زدند. مشتریان احساس نمیکردند که در حال خرید محصولات درجه دو هستند، بلکه احساس میکردند بخشی از یک جنبش برای نجات سیاره و مبارزه با اسراف هستند.
- استراتژی برنده: کل بازاریابی آنها حول این مأموریت میچرخد. آنها به جای تمرکز بر کامل بودن محصول، بر هدف آن تمرکز کردند. استفادۀ هوشمندانه از محتوای تولید شده توسط کاربر -که در آن مشتریان با افتخار دستور پختهایی را با «سبزیجات کجوکولۀ» خود به اشتراک میگذاشتند- این حس اجتماعی را تقویت کرد و به رشد ویروسی آنها کمک کرد.
- درسی که میآموزیم: قویترین استراتژی بازاریابی D2C میتواند همسویی کامل بین مدل کسبوکار (خرید ارزانتر محصولات ناقص) و ارزشهای عمیق مخاطب (پایداری و محیط زیست) باشد. هدف و سود میتوانند کاملاً همراستا با هم باشند.
چه چیزی در انتظار بازاریابی D2C است؟
بازار D2C به سرعت در حال بلوغ است. دیگر کافی نیست که فقط یک محصول خوب و یک سایت شاپیفای داشته باشید. آیندۀ بازاریابی D2C متعلق به برندهایی است که بر 3 حوزۀ زیر تمرکز میکنند:
- هوش مصنوعی و هایپر-شخصیسازی: استفاده از AI برای تحلیل دادههای مشتری و ارائۀ تجربیات کاملاً شخصیسازیشده.
- پایداری و شفافیت: مصرفکنندگان در سال 2026 بیش از هر زمان دیگری به زنجیرۀ تأمین و اخلاقی بودن برند شما اهمیت میدهند.
- تجربیات فراگیر: استفاده از واقعیت افزوده (AR) و واقعیت مجازی (VR) برای امتحان کردن محصولات در خانه.
حرف آخر
بازاریابی D2C پاسخ به جهانی است که در آن مصرفکنندگان خواهان اصالت، شفافیت و ارتباط مستقیماند. با این حال، برای ماندن و رشد کردن در این بازار شلوغ، به استراتژی مناسب، اجرای بینقص و تمرکز وسواسگونه بر مشتری نیاز است. D2C سخت است؛ شما باید همزمان یک شرکت تولیدی، یک آژانس دیجیتال مارکتینگ، یک غول لجستیک و یک مرکز خدمات مشتری باشید.
و نتیجهای که از آن بهدست میآورید یک برند پایدار، سودآور و محبوب است که بهعنوان مالک واقعی ارتباط با مشتریان شناخته میشود.



